- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
همین که بادها خواندند با هوهو سرودش را ملائک مژده آوردند در عالم ورودش را زنان مصر دست خویش را با دیدن یوسف... ولی کعبه به شوق دیدن حیدر وجودش را... بجز مولای ما دیگر امیری نیست در تاریخ که خود زحمت کشید اما به مردم داد سودش را زمین و آسمان و منبر و محراب دلتنگاند رکوعش را، سجودش را، قیامش را، قعودش را فراز مطلـق دنیاست وقتی در تـمام عمر ندیده هیچکس جز لحظۀ سجده فرودش را خودش را مرکب طفل یتیمی میکند مردی که شمشیر آرزو دارد ببیند رنگ خودش را کسی که حقِّ او را ناجوانمردانه غاصب شد گناهی کرد و در چشم دو عالم کرد دودش را چه میکردیم اگر این ذکر در دنیایمان کم بود؟ جهان بینام زیبای "علی" مثل جهنم بود اگر حتی بیـفـتـد در زوایای جـهـان آتش نمیسوزم که از عشق علی دارم به جان آتش به آتش میکشم خود را و از خود میزنم بیرون که دنیـای تعـلـق را بـسـوزاند همان آتش خودش عمریست که در شعلههای کینه میسوزد کسی که آرزو دارد بـرای دیگـران آتش اگر از هرکسی -غیر از علی- دم میزدم، بیشک به چشم خویش میدیدم که دارم بر زبان آتش کجا آتش گـلسـتان بقـا میشد بر ابـراهیم اگر حُبِّ علی در دل نمی بودش در آن آتش همین که ذوالفقارش را به عزم رزم بردارد میاندازد به ضربی در زمین و در زمان آتش برای دوستانش میشود عرش خدا تزئین برای دشمنانش میشود هـفتآسمان آتش ندارد هیچکس غیر از تو این شأن و شجاعت را قـرائت کـن برای خـلق، آیـات برائت را بساط غصه را از هر دلی برچیدهای مولا که دنیا شاد شد هربار که خندیدهای مولا زمین درگیر تاریکی مطلق مانده بود اما تو مثل ماه بر شبهای آن تابیدهای مولا از آن روزی که در کعبه به دنیا آمدی دیگر در عـالم قـبلۀ دلهای ما گـردیدهای مولا تو عینالله ناظر بودهای یعنی به چشم دل خدا را قبل و بعد هر عبادت دیدهای مولا کسی با دستخـالی رد نشد از آسـتان تو که حتی در نماز انگشتری بخشیدهای مولا لباس تـازه پـوشـیدند از لطف تو سائلها اگرچه خود عبایی کهنه را پوشیدهای مولا چه شبها که دعای خیر کردی آن کسانی را که عمری بابت رفتارشان رنجیدهای مولا نخواهد دید مانند تو را دیگر، که بعد از این تو در چشم جهان، خواب خوش نادیدهای مولا جهان و هرچه درآن هست پیش تو اضافی بود برای تو دو قرص نان، دو رخت کهنه کافی بود رها کن جسم را یکلحظه و جان را تماشا کن علی را بنگـر و آیات قـرآن را تماشا کن در اخلاصِ علی، حلمِ علی، راز و نیاز او صفا بنگر، فُتوّت بین و ایمان را تماشا کن چو دیدی نعرۀ "هل مِن مبارز؟" میزند در جنگ یلان ساکت و سر در گریبان را تماشا کن یکی پرسید از پیغمبر خاتم: عبادت چیست؟ علی را دیده و فرمود: ایشان را تماشا کن کمی از ماجرای دشت ارژن را اگر خواندی هر آئـینه کـمال بهت سلمان را تماشا کن برای دیدن پـیـغـمبران دلتـنگ اگر بودی علیجان را، علیجان را، علیجان را تماشا کن از آن روزی که فرمودی تو را با مرگ میبینیم برای مرگ ما شوق دوچندان را تماشا کن برای دیـدن مـولا هـزاران بار میمـیریم اگر هرشب بهشوق وعدۀ دیدار میمیریم نخواهد ماند دیگر شبهه در دین بعد از این نقطه که بالا میرود دست تو تا بالاترین نقطه به اذنالله یاری از تو میجوئیم و میگوئیم ایاک نعـبد نـقـطه، ایـاک نـستـعـین نقـطه نه مانده حرفی از هر علم در نزد تو نامعلوم نه دور از چشم تو در آسمان و در زمین نقطه اگر هم خطبۀ بینقطه و هم بیالف داری پُر است این آستینت از الف، آن آستین نقطه تویی آن نقطهای که رفته زیر باءِ بسمالله که اسرار الهی جمع باشد در همین نقطه فراوان است جای زخم و پینه بر تنت، اما نداری از ریا یا سجده بر بت در جبین نقطه تویی اول، تویی آخر، که در محشر سؤالی را جوابی نیست جز نامِ امیرالمومنین.(نقطه) میآید یکنفر مثل تو، از نسل تو، ای مولا نخواهد شد کمو بیش از همه ارکان دین نقطه میآید تا جهان یکبار دیگر با علی باشد شعـار مـردم سـرتـاسـر دنـیـا عـلی باشد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
وقـتی که آمدی همه عـالـم صفا گرفت کعـبه به وجد آمد و زمـزم صفا گرفت زیباترین سرود دو عالم عـلی علیست از این سرود ناب، دو عالم صفا گرفت در بارشی ز رحمت حق، گلشن جهان با صد هزار قـطرۀ شـبـنم صفـا گرفت بـا دیـدن وجــود تـو در عــالـم وجــود ارواح انـبـیـاء مـعـظـم، صـفـا گـرفـت گل از گل رسول مکرم شکـفـت و باز جانـش ز دیـدن تو دمـادم صفـا گـرفت پـیـچـیـد تا که عـطـر ولایت بـهـار شد بـا تـو بـهـار رحــمـت پــرودگــار شـد ای حـجـت خـدای تـوانـا، خـوش آمدی ای باخبر ز عـلّم الاسـما، خـوش آمدی از عرش تا به فرش، پل نـور بـستهای خـورشـیـد آسـمـانی دنـیـا، خوش آمدی دیوار کعبه لب به سخن باز کرد و گفت ای کـعـبۀ حـقـیـقی دلها، خـوش آمدی وقتی تو را رسول، چو جان در بغل گرفت فرمود ای علی عالی اعلا، خوش آمدی نیـکـو بـود تـو را، اسـدالله خـوانـدهانـد ای شیرمرد عرصۀ تقـوا، خوش آمدی در پای تو فـلک به قـیـام ایستـاده است جبریل سر به خاک قدومت نهاده است جبریل تا که قـصد طـواف مطاف کرد آمد ز آسمـان و به گِـردت طواف کرد با شـوق دیـدن تو بـر این آسـتـان نـور با جمعی از فرشتگان خدا ائتلاف کرد در خـانهای که محرم او هر کسی نبود مانند تو سه روز چه کس اعتکاف کرد قدر و شرف گرفت حرم از تو و، خدا آن خـانه را حـریم امـید و عـفـاف کرد در زیر ابـر رحـمت یـزدان پـناه یافـت هرکس که بر ولایت تو اعتراف کرد بر پا به اوج بام فلک تا لوای ولایت توست شـرط قـبـولـی عـمـل مـا ولای تـوست علم و یقـین، چکـیـدهای از باورتو بود صبـر و امیـد، واژهای از دفـتر تو بود تفـسـیر محکـمات تو آقا شـنـیدنی است گـنجـیـنۀ مـعـارف دیـن، بـاور تـو بـود حج و زکات، چشمهای از فضل و رحمتت صوم وصلات، جلوهای از مظهر تو بود گلهای نور، از تو دمیده است در بهشت عطـر بهـشـت، از نفـس اطهـر تو بود مصداق بی بـدیل عـدالـت، مرام توست عدل و وفا و صدق، که در جوهر تو بود نوری که هست لامتـنـاهی، تویی علی مـجـمـوعۀ صفـات الـهی، تـویی عـلـی مـا را ولایت تـو سـرافـراز کرده است از خلقـتت، خدا به بشر ناز کرده است هرجا که شـیعـه گرفـتار غـم شده است انوار معـجـزات تو اعجـاز کرده است نام جـمـیـل تو، به روی اهل مـعـرفـت راهی به سوی عفو خدا باز کرده است ما را بخوان به سوی نجف کاین دل غریب بسیار میل و رغـبت پرواز کرده است مُهری بزن به شعر«وفایی» که باز هم فصلی دگر به یـاد تو آغـاز کرده است در روز رسـتـخیـز تـوئی شـافـع هـمـه چـشم امـیـد ما به تو هـست و فـاطـمـه
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
در قــبــلــهگــه راز فـرود آمـد مـاه یــا زادگـــه عــلــی بــود بــیـت الله از كـثـرت اشـتـیاق، دیوار شكـافت تا ایـنكـه ره وصـال گـردد كـوتـاه مهمان چو در آغوش حرم جای گرفت افــكــنــد خــدای پــرده بـر سِـرُ الله در بـسـته و دیـوار به هـم آمـده بود جمعی همه خیره گشته بر آن درگاه از راز و نـیـاز بـنـده و مـعـبـودش در خـلـوت آن خـانـه نشد كس آگاه در بـاز نشد گرچه بـسی كـوشـیدند هر دیده به صد سؤال میكرد نگاه هر جا سـخـن از قـصـۀ بیتالله بود افــتـــاد حـكــایـت حــرم در افــواه نومید شدند و مات و حیران ماندند تـا بـاز مـگـر خـدای بـگـشـایـد راه تا اینكه به پیش چشم حیرتزدگان دیـوار شـكـافـت بـار دیـگـر نـاگــاه از بـیـت خــدا بـــرون یــد الله آمــد لا حـــولَ و لا قـــوةَ إلّا بـــالـــلـــه شد حبس نفسها چو جـمالـش دیدند تـا آیــنــه گَـرد غــم نـگــیـرد از آه بــا بـنـتِ اســد خــود اســد الله آمــد از بـیـت اَحَـد مـهـر درآمـد بـا مــاه بـوسـنـد خــلایـق حـجـر الاسـود را چون یاد كنند از آن خط و خال سیاه خامـوش حـسانا كه مـقـام است بلند ترسـم بـود این گـفـتـه كـوتـاه گـنـاه
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
سه روز بود، که در مکّه بیقراری بود نگـاه کـعـبه، پُر از چـشمانتظاری بود سه روز؛ صبح شد و، سایبان «حِجر و حَجَر» سحـابِ رحـمـت و ابرِ امـیدواری بود به احـتـرام شـکـوفـایـی گـل تــوحـیــد سه روز؛ کار حرم عشق و رازداری بود زِ هجر روی علی، کار «حِجر اسماعیل» در این سه روز و سه شب، ندبه بود و زاری بود پس از سه روز؛ از آن روی ماه پرده گرفت حرم که محـرم اسـرار کـردگاری بود صفای آینه از چشم «مَروه» میتابـید شمیم عاطفه از، «مُستَجار» جاری بود زمین به مقدم مـولـود کعـبه، مینازید هوا هوای بهـشـتی، زمان بهـاری بود فـرشـتـگـان خـدا، در مـقـام ابـراهــیـم سرودشان، غزل عشق و بیقراری بود سحـر به زمـزم توحـیـد، آبرو بخـشید علی، که زمزمۀ چشمه در صحاری بود قسم به وحی و نبوّت که در کنار نـبی عـلی تمـام وجودش، وفـا و یـاری بود نشست بر لبش آیات «مؤمنون» آری عـلی که جـلـوۀ آیـات جـاننـثاری بود چگونه نخل عدالـت نمینشست به بار که اشک چشم عـلی، گرم آبـیاری بود امیـر ظـلـمسـتـیـز، افـسـر یـتـیـمنـواز! یـگــانـه آیـنـۀ عـدل و اسـتـواری بـود همین نه مکّه از او عطر ارغوانی یافت مدیـنـه، از نَـفَـس او بنـفـشـهکاری بود علی، تجسّم اخلاص و صبر بود و امید عـلـی، تـبـلـور ایـمـان و پـایداری بود عــلـی، بـه واژۀ آزادگـی تـَــقـدّس داد عـلی، تـجـلّی ایـثـار و بـردبـاری بـود جهان کوچک ما حیف درنیافت که او پُر از کرامت فضل و بزرگواری بود!؟ قـسم به کـعـبه که سجّـادۀ گـلافـشانش زِ خـون جـبهـۀ او بـاغ رستگاری بود
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
امشب دوباره این دلم پُر از صفا گردیده است در شادمانی و شعف ارض و سما گردیده است هر شیعهای از بند غم دیگر رها گردیده است بیت خدا لبریز از نور خدا گردیده است در هر کجا گر بنگری تابیده انوار جلی روشن شده کل جهان از مقدم مولا علی تا فاطمه بنت اسد با خـالقـش دمساز شد از مقدم این مه جبین عالم سراپا ناز شد ای اهل عالم ناگهان با اذن حق اعجاز شد از لطف خاص کبریا دیوار کعبه باز شد بنت اسد مام علی با غیر حق بیگانه شد با عزّ و جاه و مکرمت آن دم درون خانه شد پر کرده عطر و بوی او امشب همه گلخانه را چشم پیـمبر منتـظر بـیـند رخ جانـانه را بعد از سه روز از لطف حق دیدند صاحبخانه را بگرفته در آغوش خود مادر دُر یکدانه را با دیدن روی نبی لبخـند زد بر روی او ممزوج شد عطر و بویش با عطر او با بوی او آمد ز لطف خاص حق نور سماوات و زمین از بهر تبریک آمده از آسمان روح الامین بگرفته جا این گل به روی دست ختم المرسلین قرآن تلاوت میکـند مولا امیرالمـؤمنین این نو رسیده سر زده از دامن بنت اسد اینک گـواهی میدهـد بر کـبریـایی احد جبریل وحی از آسمان اینک خبر آورده است امشب سپهر دین حق، ماهی دگر آورده است نخل ولایت از کرم یاران ثمر آورده است بنت اسد در دامنش قرص قمر آورده است از سوی هستی آفرین بر ما عنایت آمده ای عاشقان ای عاشقـان شاه ولایت آمده بوی جنان امشب جهان از مقدم حیدر گرفت ماه رجب ای شیعیان از روی او زیور گرفت عالم ضیای دیگری از آن مه انور گرفت هستی ز یمن مقدم او جلوهای دیگر گرفت این گلبن عترت علی نور جمال سرمد است جانانۀ جان آفرین او جانشین احمد است نـور خدای داور و عـشق پیـمبر یا علی نازد در این عالم به تو زهرای اطهر یا علی تو دستگیر شیعهای فردای محشر یا علی دستم بگیر از مرحمت ساقی کوثر یا علی این نکته را گویم ز جان از جملۀ خوبان سری ای اهل عالم تا ابد من حیدریام حیدری شکر خدای مهربان عمری گدای حیدرم از کودکی خـویشـتن من آشـنای حـیدرم دیـنم بود حُـبّ عـلی غرق ولای حـیدرم تا زندهام شرمندۀ لطف و عطای حیدرم با بـردن نـام عـلی قـلبـم همیـشه منجـلی ذکر زبـان من بود تا لحـظـۀ آخـر عـلی تو نـور ذات خالـق حیّ مجـیدی یا علی شافع به روز محشر و برما نویدی یا علی بر تارک ارض و سما نور امیدی یا علی بر شام تار عاشقان صبح سپیدی یا علی ای منشاء جود و سخا لطف و کرم سر تا به پا بنما نگاهی از کرم ای جان خـتم الانبـیا امشب ز لطف خاص حق غرق تمنای توأم محـو گـل روی تو و طور تجـلای توأم در شام میلادت عـلی مست تـولای توأم تا زندهام مولای من خاک کف پای توأم با لطف حق از کودکی هستم غلامت یا علی شرمنده از لطف تو و مشی و مرامت یا علی عمری گرفتار توأم گر روسیاهم یا علی در طول عمرم بودهای تو تکیه گاهم یا علی ممنونم از لطف شما دادی پناهم یا علی امشب به حق فاطمه بنما نگـاهم یا علی ای دردمنـدان را دوا درد مـرا بنـما دوا عیدی من را کن عطا نجف مدینه کربلا من نوکـر درگـاه آل مصطـفـایم یا عـلی آقا مـدال نوکـری کردی عـطایم یا علی از کـودکی خـویش با تو آشـنـایم یا علی شکر خدا همسایۀ مولا(رضایم) یا علی من عبد درگاه توأم ای صاحب جود و کرم با نقد جان خویشتن مهر و ولایت میخرم
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
جـبـریل شـنـیـد از تو بـرای خـبر آمد پر سوخت و پر ریخت و بیبال و پر آمد میخواست بگوید که علی داخل کعبه است دیـوار ترک خورد و خبر زودتر آمد بتخانه فـرو ریخـت و میـخـانه بنا شد از میکـده سـاقی سر کـوی و گذر آمد ای عـشق بفـرمـا قـدمت روی سـر ما خاکـیم و از این شاد که ما را پدر آمد میخانه نه آن است که گـفتند و شنیدیم میخـانه از اطـراف ضـریح تو برآمـد با عشق تو بر نقـره زدم بوسه و دیدم از جـای لـبـم خـوشـۀ انـگــور درآمـد محـراب به محـراب پـی قـبـلـه دویـدم ایـوان طـلا کـوب تـوأم در نـظـر آمـد میخـواستم از مدح تو چیزی بنویـسم یک واژه نگفتم من و عمرم به سرآمد آیـات خـدا را همه در شـور تـو دیـدم هر آیه که خـواندم به لبم نیـشکـر آمد با اشک وضو کردم و قرآن که گشودم بدخواه تو در آیه فقـط کـور و کر آمد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
از عرش تا فرش خدا، باشد به فرمان علی از اول خلقت همه، خوردند از نان علی در جای جای این جهان، کردیم هر چه جستجو دیدیم گشته هر کسی، یک جور حیران علی هر کس که دارد آبرو، دارد ارادت بر نجف هر کس شده صاحب نفس، دستش به دامان علی در کعـبه دنـیا آمده، آن کعـبۀ سـیّار حق او میهمان کعبه شد، یا کعبه مهمان علی؟! جـلـوه نـمـایی میکـند، بـین تـمـام انـبـیا پیغمبری که میشود، گهواره جنبان علی دارم سوال از دشمنان، آیا نبی در سجده اش خورده قسم بر آن سه تا، یا اینکه بر جان علی؟ او خالقی که دیده را تنها عبادت میکند پس فرق دارد با همه سبحانَ سبحانِ علی کار که بوده جز خدا، که جمع کرده قدرتش میخانهها را دور هم، در زیر ایوان علی
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
چنان نوری که از قلب صدف تابان زند بیرون علی از قلب بیتالله خندان میزند بیرون علی مرز میان کفر و ایمان است، با مهرش یقیناً از میان کـفر، ایمان میزند بیرون کسی که حُبّ حیدر دارد از آتش نمیترسد که جای شعله از هیزم گلستان میزند بیرون یقین دارم که اسماعیل ذکر یاعلی گفته است که زمزم از لب خشک بیابان میزند بیرون زمان خواندن مدحش میان جمع دقت کن پس از نام علی از هر دهان جان میزند بیرون کسی که با علی آغاز کرده کار و بارش را سراسر برکت از روزیِ دکّان میزند بیرون کسی که اهل تفسیر است میداند بدون شک فقط مدح علی، از بطن قرآن میزند بیرون اشارت میکند خورشید هم با شوق از مغرب به عشق ماه رویش از گریبان میزند بیرون رصد میکرد میدان را علی قبل از رجزخوانی از این آرامش در جنگ، طوفان میزند بیرون چنان بر قلب لشگر میزد انگار از دل دریا به سمت ساحل، امواج خروشان میزند بیرون علی از میمنه بر قلب لشگر میشود داخل علی از میسره با تیغ برّان میزند بیرون خمارآلوده میبوسد چنان هرگوشه را انگار شراب کهنه از دیوار ایوان میزند بیرون به دامان نجف دست توسل میزند عالم همیشه سائل از دربار سلطان میزند بیرون
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
باز امشب نقش خورشیدی منوّر میکشند یا که تصویری ز روی ماه حیدر میکشند تاکه خورشید ولایت پرتو افشان میشود پرده بر رخ از خجالت، ماه و اختر میکشند آرزومندان دل از کف دادهاند امشب مگر انتـظار دیـدن رخـسار دلـبر میکـشـند گلشنآرایان همه محو گل رویش شدند از دل خـود نـعـرۀ الله اکـبـر میکـشند اشک شوق امشب خریداری دگر دارد بیا عرشیان در فرش، ناز دیدۀ تر میکشند ارزش آن قطره از هر گوهری افزونترست چون که میزان عمل در روز محشر میکشند چون همای آسـمان، پـرواز با یاد علی شب روان تا ساحت عرش علا پر میکشند تشنه کامان محبت با ولایش روز حشر جام کوثر از کف ساقی کوثر میکشند روز محشر زیر نور گرم خورشید فلک دوستداران علی را چتر بر سر میکشند ای« وفایی» آبرومـندان فـردا میشوند خاکبوسانی که خود را سوی این در میکشند
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
لـب بـاز کـردی تـا بـگـویـی اَوّلـیـنی آری نـخـسـتـین پـیـرو حبـلالـمـتـیـنی عـاشـقتـرین آغـوشِ دنـیـایـی و بـاید در چـهـرۀ او عـشـق را تنـهـا ببـیـنی وا میکنی آغـوش خود را عـاشـقـانه مضمـون برای شعـر من میآفـریـنی حالا خـودت هم ایـسـتادی سمت قـبله وقـتی چـنـین مـحـو امـیر المـؤمـنـینی لب باز کردی تا بگویی وصف او را سخت است اگرچه واژه از جنّت بچینی ای کعبه! تو با حق و حق با توست آری حـالا کـه بـا آئـیـنـۀ حـق هـمنـشـیـنـی
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
چشم وا کردی و آغوش خدا جای تو شد کعـبه لبخند به لب، محو تماشای تو شد پلک وا کردی و آغاز شد آن لحظه بهشت خاک آن ذرهای از خاک کف پای تو شد نام خـورشـید بـرازنـدۀ چـشـمان تو، نه نـور خورشید کمی از ید بیضای تو شد عـشق هـمـراه تو در کـعـبه به دنـیا آمد عشق برخواسته از صورت زیبای تو شد از همان لحظه دلش خواست که تغییر کند قبله آن لحظه که سرمست تماشای تو شد خـنده از روی لب کـعـبه نیـفـتاده هنوز کعبه یک قلب پُر از شوق تولای تو شد عرق شرم به پیـشانی این شعر نشـست که پـی درک تو و حـل مـعـمـای تو شد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
ذکر زمـین و زمن و ابر و باد در شب و روز و سحر و بامداد زیر و زبر جمله بر این اعتقاد آتش عـشـقی که بر افـروخـتـند جمله عـوالـم هـمگی سـوخـتـند بـهـر ابـد تـوشـهای انـدوخـتـنـد کـعـبـه تـرک خورد ز اقدام تو جـان بـه فـدای لـقـب و نـام تـو جن و ملک زیر و زبر رام تو عرش ثنا گوی علی بوده است چرخ به بازوی علی بوده است خانه ما کـوی عـلـی بوده است مـدح خـدایـی ست ثـنـای عـلـی صوت خـدایی ست نـوای عـلی میکنم این جـان به فـدای عـلی موسـم عـیـدست که مـقـدّر شده شـهــر بـه کـرّار مـعـطـّر شـده ارض و سـمـا بـاز مـنـوّر شده لـعـنـت الله بـه بــد گـــوی تـــو آب حـیـات اسـت نـم جـوی تـو مـیرسـد از جــاذبـه کـوی تـو
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
من کویرم لب من تشنه باران علیست این لب تشنه پُرشور غزلخوان علیست این که گستردهتر از وسعت آفاق شدهست به یقین سفـره گـسترده دامان علیست مـنّت نان و نـمک نیست سر سفـره او پس خوشا آنکه در این میکده مهمان علیست آتش اشکی اگر در غزلم شعلهور است بیگمان قطرهای از درد فراوان علیست لحظهای پرتو حـسنـش ز تجلی دم زد که جهان آینـه درآینه حـیران علیست کعبه یکبار دهان را به سخن وا کردهست تا بدانـیـم کـلـید در این خـانه علیست از دم صبـح ازل نـام عـلی میخـوانـد دل که تا شام ابد دست بهدامان علیست
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
عـلی جـان پیـمبر بود و جانـان پیمبرها علی آقای سلـمان بود و مولای ابوذرها بچرخاند خدا خورشید را دور سر ماهش به قربان رجب اردیبهشت و مهر و آذرها کسی دشمن نمیدارد علی را غیر بد نطفه سند هم خواستی جویا شو از دامان مادرها علی نور خدا روی زمین بود و نمیباشد تفاوت بین اصغرها و اکبرها و حیدرها اگر پرده نمیانداخت بر ذاتش خداوندش گمانم فاش میخواندند ربش روی منبرها ندارد احتیاجی بر من و امثال من وقتی کنیز و خادمش هستند اسما ها و قنبرها عـلی در بدو دنیا آمدن کعبه قرق کرده برایش کار دشواری نبوده فـتح خیبرها
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیهالسلام
به عشق مرتضی کعبه ترک خورده، خبر این است خدا هم از علی دم میزند، فوق بشر این است شبی در پای ایوان “هو کشان” میگفت جبرائیل یقین دارم که تنها قبلۀ اهل نظر این است نصیب هر کس و ناکس نشد عشق علی آری! چه دُرّی در دلم جا دادهام، اوج هنر این است ملائک روز و شب دنبال مولا راه میافتند تیمم میکنند از خاک نعلینش گهر این است به میدان میرود اما به تن جوشن نخواهد داشت دعای حضرت زهراست پشت او، سپر این است برای فاتح خیبر فرار از جنگ بیمعناست فلانی و فلانی را بگو مرد خطر این است مرا هم بیـنِ زائـرهای مولایم پذیرفـتـند خدا را شاکرم عیدی من روز پدر این است
: امتیاز
|
مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
بر ممات گرگ خویان شیر بیرون آمده از نیـامِ ذات حـق شمـشـیر بیرون آمده کعبه را خانه تکانی کرد دست کردگار مژده بـادا آیــه تـطـهـیـر بـیـرون آمـده آدمـیّـت را ولـی الله مــعــنــا مــیکــنـد نور حق را بهترین تصویر بیرون آمده هر چه میخواهی میانِ چشم جذاب علیست هرچه در هستیست را تفسیر بیرون آمده آیهها را خواند چون چل سالهٔ غار حرا مؤمنون را دستگیر و میر بیـرون آمده برق چـشمانش أشِّـداءُ عَـلَی الکُـفار شد گر چه بهر عاشقان اکسیر بیرون آمده
: امتیاز
|
مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ای حاجـتِ قـدیـمی دنـیـا! روا شدی دنیای عرش بودی و دنیای ما شدی دنیای بیتو ارزش خالق شدن نداشت حُـسنِ دلـیلِ خـلـق، برای خـدا شدی تو رازِ سر به مُهـرِ خداوندِ کعـبهای دیـوارِ خـانـه باز شد و برمـلا شدی با تو سکوتِ عُزلتِ پیغمبری شکست شـأنِ نـزولِ قـاری غـارِ حـرا شـدی گـفـتیم ابوتـراب و نوشتـیم ابالحسین از بـین خـاکهـا پـدرِ کـربـلا شـدی بـالا بــلـنـدِ وادی کــوتــاه قـامـتــان! ای قـلـهای که نـونِ مـیان لَـنا شـدی اوج غریبی است که در این همه زمان بـا مــردمِ زمـانـۀ خـود آشـنـا شـدی حی عـلی الصلـوةِ فـراداتـرین قـیام! آخر میان جهـلِ جـماعت قضا شدی
: امتیاز
|
مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
رموز گنج نهـان را گشود و افشا کرد تو را در آیـنۀ حُـسن خود هـویدا کرد کلید عشق نهان، دست کعبه مخفی بود که قفل خانۀ خود را به روی تو وا کرد خدا به کعـبه و محـراب مسجـد کـوفه جوار قرب خودش را نصیب مولا کرد چنان به خـلـقت مولا نهـاد سنگ تمام که خود جمال خودش را در او تماشا کرد شکوه و شوکت عقل نخست را، یکجا به جز مقام نبی، در دل عـلی جا کرد علی به راه عدالت، نخست قربانی ست ز تفته آهن عـدلش، عـقـیل پروا کرد! علی به وسعت جهل جهانیان تنهاست وگرنه عـالم و آدم ز عـدل احـیـا کرد زبـان مـأذنـههـا تـا ابـد ز نـام عــلــی گـلـوی زخـمـی توحـید را مـداوا کرد
: امتیاز
|
مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
بر مـس وجـود کـیـمـیـا آمده است بر عـالمـیـان گـرهگـشـا آمده است ************
: امتیاز
|
مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ای دل از خویش گذر کن که علی میآید جانب عشـق سفـر کن که عـلی میآید منتـظـر بـاش اگر شـوق ولایت داری کعبه را خوب نظر کن که علی میآید بوی عطر از طرف بیت خدا برخیزد یاسها را تو خـبر کن که عـلی میآید اصل خورشید همین مولد کعبهست، بیا ظلمت از سینه بدَر کن که علی میآید اگـر از آیـنـۀ صبـح گـلـی میخـواهی رو به گلزار سحر کن که عـلی میآید زین بیابان که در آن خیمه زدی بیرون شو عزم صحرای دگر کن که علی میآید پای بـگـذار به مـیـقـات ولایت امروز خـیز و احرام بـبَر کن که عـلی میآید مثل جـبـریل به یُـمـن قـدم سر سـبزش دیده را غرق گهـر کن که علی میآید شستـشو ده دل خود را ز نگـاه دگران از همه خلق حـذر کن که عـلی میآید عـطـر آیـات الـهـی ز لـبـش میریـزد آیـۀ نـور ز بَـر کـن کـه عـلـی مـیآیـد آسـمـان آیـنـهدار رخ او شد « یاسـر» جلوه چون روی قمر کن که علی میآید
: امتیاز
|
مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
کعبه نورانی شده از مقـدم نـور الهدی رونـمایی شد درون کـعـبه دُرّ هل أتی قبلهگاه مسلمین جـوری تـرک برداشته مادر خورشید بود و وضع حملی باشرف کعبه بود و آفتابِ گـوهری بین صدف در تن بیجان کعـبه گوئیا روحی دمید باز شد قـرآن ناطق روی دست فاطمه شد فروزان از درون کعبه نوری قائمه نور بالا رفت و شد عرش معلّی منجلی آمده شاه قوی شوکـت، عِـماد الاصفـیا معدن الاسرار خـلقت، پیـشـوای انـبـیا خوانده او را در اُحُد روح الامین با این شعار اوست شمشیر خدا، کرّار وقت کارزار تیغ ایمانش کند هر لشکری را تار و مار اوست قتّال العدو، یک شیر از نسل اسد روی چون ماهش شده بر شیعیان بدرالدُّجی جای پـایش شد صـراط المستـقیـمِ اولیا بهر هر ذکر و دعایی، (یاعلی) حُسن ختام هر که در دنیا غلام اوست آقا میشود قطره آید سوی او یک روزه دریا میشود درک یک خط مدح او بالاتر از ادراک ماست نِقمَةُ الله عَـلَی الفُـجّـار یعـنی مـرتضی نعمتُ الله عَـلَی الابـرار یعنی مرتضی پیروِ(مَن کُنتُ مولا) در غدیر مصطفی طبق قرآن بعد احمد میشود صاحب مقام کوریِّ آل سـقـیـفـه مـیشـود اول امـام هر عمل بیحبّ حیدر باطل اندر باطل است مرهم درد دل شیعهست درمـان نجـف شد مراد ما طواف صحن و ایوان نجف کاش من خاکی برای سنگ ایوانش شوم
: امتیاز
|